سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای خودم باصدای بلند

رزمنده بسیجی حدوداً 16 ساله بود و تازه هم پایش به جبهه باز شده بود.
او را به عنوان دژبان در ورودی موقعیت عقبه لشکر تعیین کرده بودند و بازرسی عبور و مرور خودروها را برعهده داشت.

«حاج حسین خرازی» فرمانده لشکر 14 امام حسین(ع)، به اتفاق دو نفر از مسؤولان لشکر، سوار بر تویوتا قصد داشتند از این پست دژبانی رد شوند، اما دژبان تازه وارد که از روی چهره، حاجی و همراهانش را نمی شناخت، گفت: «کارت شناسایی! »
حاجی گفت: «همراهمان نیست.»
دژبان گفت: «پس حق ورود ندارید.»


یکی از همراهان خواست حاج حسین را معرفی کند، اما با اشاره حاجی حرفش را خورد. هرچه اصرار کردند، فایده نکرد. دژبان فقط کارت شناسایی می خواست.
همراهان حاج حسین که حوصله شان سر رفته بود و معنی صبر حاج حسین را هم نمی فهمیدند، شروع کردند به درشتی کردن تا شاید جوانک را وادار کنند کوتاه بیاید.
بسیجی نوجوان هم کم نیاورد و با لحنی آمرانه گفت: «بلبل زبونی می کنید! زود بیایید پایین دراز بکشید رو زمین، یه کم سینه خیز برید تا بفهمید این جا خونه خاله نیست.»
حاج حسین به همراهان خود گفت: «هرکاری می گوید انجام دهید.»

 


ارسال شده در توسط شیخ احمد